
چشمان روایت دختری است که به واسطه گذشتهای تاریک و پر از درد متولد شده است. او که حاصل یک تجاوز است، با مرگ پدر تاجرش، به ناچار به خانه همکار او، یعنی بهزاد، نقل مکان میکند. اما این اقامت پرچالش، بهانهای برای آشکار شدن رفتارهای عجیب بهزاد و رازهای تاریک گذشته او و چشمان میشود. هر چه داستان پیش میرود، کشف رازها، رابطهای ممنوعه و پرماجرا را شکل میدهد که زندگی هر دو را زیر و رو میکند.
این رابطه ممنوعه شروع ماجراهایی است که خواننده را تا آخرین صفحه مجذوب خود نگه میدارد.

رمان مهربانگ داستان مردی به نام کیاشا رادمان است که پس از قتل برادرش به دست قاتلی ناشناس، به دنبال انتقام برمیآید. او به خانه برادرش بازمیگردد و در تلاش است تا با پیدا کردن قاتل، خواهر او روژان اخوان را تحت فشار قرار دهد. روژان که خود هیچ نقشی در این حادثه نداشته است، ناخواسته وارد بازی انتقام میشود و در این میان، روابط پیچیده و پیچیدگیهای روانی او و کیاشا بر روند داستان تاثیرگذار است.
این رمان پر از کشمکشهای درونی است که به خوبی خواننده را در دنیای خود غرق میکند و سوالات مختلفی در ذهنش ایجاد میکند. آیا کیاشا قادر خواهد بود انتقام برادرش را بگیرد؟ آیا روژان حقیقت را خواهد فهمید؟ ماجراهای عاشقانه و معمایی رمان مهربانگ شما را به چالش خواهد کشید تا به پایان داستان برسید.





لیلی، شخصیت اصلی داستان، در مواجهه با بحرانهای زندگیاش، تصمیم میگیرد سکوت اختیار کند و هیچ توضیح یا دلیلی برای رفتارها و انتخابهایش به خانواده ارائه ندهد. این سکوت، منجر به طرد او از سوی خانواده و ترک خانه میشود. با رانده شدن از خانهای که مملو از صفا و آرامش بود، لیلی وارد دنیایی پر از سختی و چالش میشود. روزگار سخت و اتفاقات تلخ، لیلی را که زمانی مهربان، صبور و عاشق بود، به دختری سرد، بیاحساس و خشمگین تبدیل میکند. حالا او در برزخی جهنمی به دنبال پیدا کردن راهی برای نجات خود و مقابله با مشکلاتش است.

راز شبانه داستان دختری به نام شبانه است که در مسیر زندگیاش با چالشها و رازهایی روبهرو میشود. او علاقه زیادی به عکاسی دارد، اما برادرش به شدت با این شغل مخالف است. شبانه به صورت پنهانی برای یک مصاحبه میرود و در مسیر برگشت دچار تصادف میشود. در حالی که او به طور بیهوش در آمبولانس قرار دارد، متوجه میشود که حادثه تصادف، کاملاً تصادفی نبوده و همه چیز بخشی از یک نقشه معمایی است.
این رمان پر از لحظات هیجانانگیز و معماهای پیچیده است که خواننده را تا پایان داستان درگیر نگه میدارد. شبانه باید با تهدیدات و چالشهایی که در پیش دارد روبرو شود تا بتواند حقیقت را کشف کند.

رمان آصلان داستان آصلان شاهی، تاجر چرمی نامدار و خشنی است که از دختری زیبا و مظلوم به نام آلما به طور مخفیانه مراقبت میکند. آصلان تصمیم گرفته که هرگز نزدیک آلما نشود و در امانتهایی که به او سپرده شده خیانت نکند، اما دلبری و طنازی آلما باعث میشود تا طاقتش طاق شود و او را به دست بیاورد.
غافل از اینکه این تصمیم او باعث میشود که حقیقت تلخی در مورد مرگ خانواده آلما آشکار شود. سرنوشت آصلان و آلما در هم تنیده میشود و آنها باید با معماهایی روبهرو شوند که میتواند زندگیشان را تغییر دهد. داستانی پر از پیچیدگیهای احساسی، معماهای حلنشدنی و عشقی که در میان درد و رنج شکل میگیرد.

نگاهش با دقت بیشتری روی کارتهای در دستش سیر کرد. دور آخر بود و سرنوشت بازی مشخص میشد. صدای بلند موزیک فضا را پر کرده بود و هیاهو و سروصدا بیداد میکرد. با وجود فضای نیمهتاریک آنجا و نور چراغهایی که مدام رنگ عوض میکردند، لامپ بالای میز، نور نسبتاً ثابتی برای افراد دور میز فراهم کرده بود. یکی گفت: "آرادخان نوبت شماست!" کمرش فشار مضاعفی به پشتی صندلی وارد آورد. لبش کمی کش آمد، نیاز به ریسک داشت. یا همهچیز یا هیچچیز! کارت آسش را رو کرد و با ژست خاص خودش روی میز انداخت...









